خفته است درمیان کتاب های قطور
خفته است درمیان کتاب های قطور
روح آن پرنده که میتوانست آواز بخواند
و شاخه به شاخه پرکشد
افسوس
خفته است درمیان کتاب های قطور
و دیگر هیچگاه بیدار نخواهد شد
**********
میدانستم که بی عشق
وقتی که آن کبوتر ازکنار گل ارکیده گذشت
دانستم که درآسمان گم میشود
و ابرها پنهانش میکنند
میدانستم که بی عشق
حتی ابرها نمی گریند
و ستاره هاسفر نمی کنند
دشت درکنار آهوان شاد است
و جویباران حلقه به حلقه گرداگرد چمنزاران
و من میدانستم که کبوتران بی عشق
درآسمان های ابری گم میشوند
******
ا
خسته ام از پندارهای شیرین
خسته ام از پندارها ی شیرین
و آنچه که باور نمیکنم
تلخی حقایق
گوارا ترند از پادزهرهای دروغ
بگذار بر حقایق تلخ بگریم
بیش از آنچه بر شادیهای دروغ پای کوبی کنم
0 comments:
Post a Comment