برای تولد پسرم سروده ام
من برای تو شعر میگویم
مثل درختی که برگهایش را می گشاید
روبروی صبح
و با دستهای سبزش
آسمان را نوارش میکند
تو اما برای من پرنده ها را بیدارکن
تا بخوانند روی پل های رنگین کمان
که از سر انگشتان تو
تا ستارگان می رسند
و مرا درحیرت زیبایی ها یت فرو می برند
من برای تو شالی می بافم
از تارهای نرم ابریشم شعر
تو به من گلوبند ی بده
از نت های نقره گیتارت
و رشته های الماس مهربانی هایت
من برای تو شعر میگویم
و تو ......
مثل درختی که برگهایش را می گشاید
روبروی صبح
و با دستهای سبزش
آسمان را نوارش میکند
تو اما برای من پرنده ها را بیدارکن
تا بخوانند روی پل های رنگین کمان
که از سر انگشتان تو
تا ستارگان می رسند
و مرا درحیرت زیبایی ها یت فرو می برند
من برای تو شالی می بافم
از تارهای نرم ابریشم شعر
تو به من گلوبند ی بده
از نت های نقره گیتارت
و رشته های الماس مهربانی هایت
من برای تو شعر میگویم
و تو ......
تنها مرا مادر خطاب کن
0 comments:
Post a Comment