Friday, December 24, 2010

جهان همانست که بود - زری اصفهانی


آخرین ستاره هم خاموش شد

شب گذشت

و کودکان روشنایی

از لابلای پرده های تاریک

بازیکنان و پر هیاهو

رسیدند

شب مقدس مومنان به پایان رسید

خداوند متولد شد

و پیرمردی سرخ پوش
از لوله بخاری دیواری گذشت
و بازیچه ها را درخانه های گرم و راحت
تقسیم کرد
و همچنین


ثروت ها و خوشی ها را

دنیا اما هما نست که بود

معدن کاران دوباره به معدن ها برمیگردند

و میمیرند

کارگران به کارخانه ها می روند و پیر وفرتوت میشوند

دررویای یک خانه
یک بخاری دیواری
و کودکانی خوشحال

آه اما نه

خدای متولد شده

در خانه های بزرگ

میماند

درکنار بخاری های زیبای گرم

شب مقدس به پایان رسید

و. من میروم که بخوابم

و با خود زمزمه میکنم

شعر اندوهگین دیگری را

"جهان تغییر نخواهد یافت

میدانم



فردا باز زندانی دیگری اعدام خواهد شد


مبارز دیگر ی به شکنجه گاه خواهد رفت


و گرسنگان بی شماری خواهند مرد


جهان همان است که بود


حتی اگر هرسال
خدایی نو
درجایی متولد شود !

0 comments: