Monday, March 07, 2011

شعری برای بهار- زری اصفهانی


یک گل نرگس
و آسمان خم میشود
تا ترا تماشا کند
در جویباری که درآن می نگری
یک گل سنبل
و عطر ترا باد با خود می برد
چون مژده ای که جهان منتظر ش بوده است
یک چشمه
و دخترکی دستهای کوچکش را میگشاید
تا خنده زنان ترا بنوشد

یک ماه
که گام میزند
در سراسر شب
درمیان ابرها و ستاره ها
و آوازی را میخواند
که دریا پاسخش میدهد

با موجهای ریزش
چون زنگوله های خوش صدا
یک گل سرخ
و تمام زینت های دنیا خلاصه تست

ومن که ترا می بینم
دراین غروب که اولین غروب دنیاست
و آخرین آن

******

0 comments: