درنیمه شب
که قصه ها بخواب رفته اند
وجهان از چرخیدن
درمیان عقربه ها ایستاده است
صدای سم های اسبی سفید را میشنوم
که میآید
گروپ گروپ که قصه ها بخواب رفته اند
وجهان از چرخیدن
درمیان عقربه ها ایستاده است
صدای سم های اسبی سفید را میشنوم
که میآید
از میان مرغزارهای آبی
و ستاره ها و آبشارها ی دور
می آید
با یالهای خیس اش
از شبنم های سرد
و مرا می برد
به آنسوی نومیدی ها ی روز
و سکوت تاریک شب
و مرا می برد بدور از غوغای ویرانگر این جهان
درنیمه شب
وقتی که جهان خفته است
درسکوت خیابان هایش
صدای سم های اسب سفیدی را میشنوم
که گروپ گروپ می آید
آهای ماه کوچک ابریشمی
وقتی که دردریا غرق شوی
هیچکس برایت نخواهد گریست
هیچکس استخوان های نقره ایت را
از دهان موج ها نخواهد گرفت
هیچکس برای تو در زیر کاج ها
گور کوچکی نخواهد ساخت
از تو تنها دامن مهتابی ات میماند
وابری که درآسمان ها
همیشه خواهد گریست
آی ماه کوچک ابریشمی
مراقب باش
0 comments:
Post a Comment