Wednesday, July 08, 2009

شرح سفر

دوستان عزیزم سلام
من برگشتم سرجای خودم -
یعنی جسما وروحا سرجای خودم هستم . کنار کامپیوترم و ابزار کارم یعنی کلمات
از سفر یکماه و ده روزه ام به هلند و پاریس به خانه برگشتم
سفر خوش گذشت و جای شما خالی بود . هلند خلوت و آرام و دوستانه بود بارودخانه های بسیارش ومزارع و گاوها و کفش های چوبی تزئینی که همه جا بودند
تصویر من از هلند جزیره ای آفتابی است با گاوهایی که در مزارع خرم می چرند و رودخانه های پر آب ، تصویر مذهبی بهشت ! البته اگر نگران چمدانی سنگین که دسته اش کنده شده و گم شدن درقطارو دیررسیدن به فرودگاه و این قضایا نباشید ! هرچند که اینها معمولا نگرانی های اولین سفر به یک کشور بیگانه هستند بخصوص وقتی که به تنهایی مسافرت میکنید و خسته از راهی طولانی گاهی هم مثل خواجه حافظ شیرازی پشیمان میشوید که چرا اصلا آسودگی حضر را بر خستگی سفر برنگزیدید و بدون برنامه پا درراهی طولانی نهادید
اما مردم آرام و خونسردی که دوست دارند شما را کمک کنند و بخصوص بخوبی به انگلیسی صحبت میکنند مشکلات را کم میکنند
هلند کشور زیبایی است با طبیعتی تازه و باروح و آب و هوا یی خلوت و خنک ولی بیش از این چیزی برای دیدن ندارد . آمستردام یک میدان بزرگ داشت که پراز توریست بود که به احتمال زیاد برای حشیش آمده بودند ( آنجا حشیش غیرقانونی نیست ) البته این فقط یک حدس است !!
یک محله هم مخصوص پر ا ستیتوت ها بود ( روسپی ها) که درویترین های مغازه هایشان نیمه برهنه ایستاده بودند به نمایش همگان و دیدنشان البته انسان را غمگین میکرد . هرچند این شغلی بود که خودشان برگزیده بودند و مثل کشورهای فقیر نمیشود گفت که از سر ناچاری بوده است و به خاطر گرسنگی و بی سرپناهی
در پاریس اما دیدنی بسیار بود . درحقیقت پاریس یک موزه بزرگ است پراز قبرستان و کلیسا و گذشته و تاریخ و صد البته سیاست و هنر
خیابان های مملو از جمعیت شتابان در حال رفتن و آمدن و متروهای شلوغ که هربار به اندازه ارتفاع شیر پلا باید از پله هایش بالا و پائین بروید . که خداکند زانوهای خوبی داشته باشید دراین پله نوردیها اگر نه درانتها مثل من افتان و خیزان به خانه برمیگردید
شرح سفر ر ا بتدریج خواهم نوشت مفصل تر
اما آنچه درطول سفر اتفاق افتاد زلزله مهیب سیاسی درایران بودو زیر ورو شدن جو اجتماعی چند روز قبل از سفر برای دوستی نوشته بود م که درایران تا 10 سال دیگر اتفاقی نخواهد افتاد و همین است که هست . گویا یادم رفته بود که ایران سرزمین عجایب است و روی مدار زلزله خیز با کوه هایی که خاموش اند و به ناگاه شعله میکشند و دریا هایی که آرامند و به ناگاه توفانی میگردند
جنبشی درایران درحال شکل گیری است و آنچه میشود دید و گفت این است که مردم درابتدای راه تغییرند و روز به روز درتاریکی ها راه خود را می یابند . هرچند جبنش دموکراسی خواهی و سکولاریسم مردم ایران تاریخی غنی از زمان مشروطه تا کنون دارد و همه پایه های تفکر آزادی طلبی در سالهای گذشته و بخصوص از دوران مصدق به بعد آجر به آجر با تلاش ها و فدا کاریهای سه نسل پی افکنده شده است و نمیشود آنرا تنها محصول چند روز و چند سال دانست و هرآنکه بخواهد این جنبش را محدود به خشم توده ای مردم به نتیجه انتخابات و یا حرکت سبز و چنین چیزهایی کند یک حقیقت علمی یعنی اصل گذار از کمیت ها به کیفیت را نادیده گرفته است . درتمام سی سال گذشته هر مبارزی که برخاک افتاده است ، هرقلمی که کلمه ای را دررد حکومت دیکتاتوری جمهوری اسلامی نگاشته است و هر فریادی که زیر شکنجه در زندان های مخوف این رژیم قرون وسطایی از همان سال 57 تاکنون کشیده شده است پایه های این بنای شوم را به لرزه انداخته است و ریشه های این درخت زقوم را رشته به رشته خشکانده است . بنابراین این جنبش ، جنبش همه است . جنبش همه مردم ایران چه آنها که درخیابان ها فریاد میکشند و به خون می غلتند و به زندان می افتند ، چه آنها که به خاطر مقاومت و مبارزه به تبعید اجباری رانده شدند و درخیابان های شهرهای غریب نام وطن و نام شهیدان آزادی را فریاد میکنند و چه آنها که درسنگرهای دیگر مبارزه درهرکجای دنیا میخواهند صدای مردم بپا خاسته ایران را به تمام جهان برسانند
این جنبش مردمی و برای آزادی و سکولاریسم است . آنچه روشنفکران میتوانند بکنند بالا نگاهداشتن سقف توقعات مردم است وروز به روز ارتقاء خواست های مردم به سمت نابودی کامل سیستم سرکوب و شکنجه وزندان
مسلما آنچه مردم میخواهند و با اینهمه فداکاری برای آن تلاش میکنند و دربرابر گلوله ها سینه سپر میکنند یک حکومت دینی دیگر نیست . حتی آنچه که توده های مردم را به سمت صندوق های رای کشید خواستی ملی و همگانی برای تغییر این حکومت دینی بود. هرچند تاکتیک های مردم در زیر سرنیزه ولایت فقیه ممکن است رنگ و بوی مذهب هم داشته باشد اما قو ه محرکه این جنبش آزادیخواهی و سکولاریسم است
وظیفه روشنفکران کوتاه نیامدن از این شعار نهایی است
شعار جدایی دین از دولت همان شعار دوران رنسانس ارو پا -
اگر سکولاریسم - حکومت قانون ودموکراسی چشم انداز نهایی باشد میشود درزیر پرچم آن متحد شد و به پیش رفت
میشود جنبش را جنبش خود دانست و از جنب و جوش بوجود آمده و شکستن جو ترس و خفقان سی ساله نهراسید و درکنار مردمی که آزادی میخواهند قرار گرفت و از آنها حمایت کرد
پیش به سوی دموکراسی - آزادی و سکولاریسم

0 comments: