Thursday, January 24, 2013

Friday, January 04, 2013

Tuesday, January 01, 2013

شب کریسمس


دختر و گلهایش


آواز سال نو


بیدار نشسته ام
تا طلوع سال تازه را بنگرم
و اولین ستاره اش را
از پشت تکه  های نازک ابرنظاره کنم
می آید
خنک و درخشان و آبیر نگ

با جامه ای سفید
رنگین از پولک های نور چراغها
گویی از آنسوی کهکشان  های دور آمده است
با صدای خش خش گامهایش
بر پیاده روی خاموش
و توده های انباشته برف

می اندیشم که درکوله بار ش
دوباره صبحها را آورده است
با گنجشگان پر هیاهو

غروب را
با خورشید سرخش
فرو رفته در موجهای رقصان دریا  
و رنگ های سبز کاج های گونه گون و افرا ها را 
درنیمه شب
خیره بر تنها ستاره ای که سو سو میزند
از گوشه آسمان
و گوش داده  به آواز باد
که درمیان شاخه های برهنه هو هو کنان میگذرد
سال تازه را درآغوش میکشم
و جهان نو شده را
با تاریکی ها  وروشنایی هایش
و غم ها  و شادمانی هایش

معجزه ایست زندگی
حتی اگر یک ستاره باشد
درکهکشانی دور دست
حتی اگر نور کوچک شمعی باشد
درکنار پنجره ای روشن و گرم
و حتی اگر گلی
که نابهنگام سربرمی آورد
 ز میان  تپه های سرد برف 
 
و یا حتی  همین گل شمعدانی
که خیره  به چشم انداز خیابان  چشم دوخته است
درانتظار سار کوچکی که هرصبح برایش آواز میخواند
 
چشم دوخته بر خیابان بی عابر
دراین نیمه شب می اندیشم
که جهان بیشک معجزه عظیمی است
با همه شادیها  و اند وه هایش 
 
و انسان گل رویاهای هزاران ساله خداست
با همه زشتی های وزیبایهایش

سال تازه را درآغوش میکشم
و از پس پنجره
اولین ستاره روشن اش را 
دراین   نیمه شب  می بوسم

نوازنده - زری اصفهانی


Sunday, July 01, 2012