Thursday, January 14, 2010

Sunday, January 10, 2010

دوشعر کوتاه - زری اصفهانی


هنوز هم مسافرم
شهرها ، منزل گاه های نیمه وقت
خیابان ها ، گذرگاه های کوتاه
ایستگاه ها، آغاز های دوباره
قطار ها که بی سکون میگذرند
ومن چه مسافر غمگینی بوده ام
که مبهوت از پنجره ها به خیابان ها
و کوچه ها
وگذرگاه ها جشم دوخته ام
در کدام نقطه سفر به پایان میرسد
درکدام نقطه گام های من زمینی آشنا را لمس خواهد کرد
کجا خانه ای خواهم یافت
خانه ای که دوستش بدارم

**********
گفتم که دیگر شعر نمی گویم
و سقف آسمان منجمد شد
و ستاره های همگون به خواب رفتند
و ماه با بادهای سر د سفر کرد
و جنگل در پرده های سفید آرام گرفت
و زمزمه جویباری که به آن می اندیشیدم متوقف شد
و پرنده ای دردرون من خاموش شد

گفتم که دیگر شعر نمی گویم
و جهان در انتهای افق به انتها رسید