Thursday, August 06, 2009

دربرابر دروغ بایست - زری اصفهانی


دربرابر دروغ با یست
با زخم های سرد ت
روئیده از نیزه های اندوه
و تنهایی گران
که چون بیابان
پهناور است و بی پایان
سخت و تیره و گرانبار
همچون قلعه های خاموش
که درغروب غمگین کوهساران می ایستند
خبره برافق های سرخ دور
بی هیچ سخن
هیچ امید و هیچ رویا
بی هیچ شادی و شگفتی
بی هیچ امروز وهیچ فردا
تنها به مرثیه باد گوش کن
و گام های تاریک و نمناک شب
که درسایه ها ی سبز
جلبک های دروغ را می رویاند
و کلاغان را
برفراز استخوان های مرده می چرخاند

دردورها اما
شفق های سرخ مغموم
گورستان خورشید های مرده
و ستاره های فرور یخته را بنگر
و حقیقت را از یاد مبر

دربرابر دروغ بایست
با سپر تنهایی ها و نومیدی ها یت
نگاه کن ماه را
که تنها برآسمان های شفاف می تابد
و جویباران صاف

0 comments: