Friday, August 28, 2009

ایکاش پرچمی داشتم

ای کاش منهم پرچمی داشتم
تا آنرا برفراز سرم
برمیافراشتم

و هلهله میکردم درسایه های رنګین

و آواز میخواندم درنورها و شمع ها
و پرده های پرآذین


آه که چه دورم چه دور
از همه زورق های شناور درآب
بسوی ساحل های رستګاری و آفتاب
و هیاهوی مناره ها
و موذنان سحرګاه ها
و امنیت تکیه ګاه ها
و دروازه های بهشت
و پیامبران معصوم ابدی
چوبانان چراګاه های سرنوشت
و آسمان های بی زوال

زمین می لرزد درزیر ګام هایم
و پله ها متلاشی میشوند
یک به یک
پله هایی که ازآنها فراز آمدم
تا جهان را بنګرم از بلندای برج ها
و دریچه های روشن

ایکاش آوازی داشتم
همآهنګ صدای طبل ها
و زنګ ناقوس ها
تا هلهله میکردم در میان بادها
و فریاد میزدم درمیان فریادها
ایکاش

2 comments:

ر.شاکر said...

سرکار خانم اصفهانی
با سلام و خسته نباشید. بنده از بازدید کنندگان همیشگی وبلاگ شما هستم. شما تغییراتی در وبلاگ خود داده اید که امیدوارم موفق باشید. اما چرا بخض پیوندها را حذف کردید؟ اگر برایتان امکان دارد بخش پیوندها را که مجموعه ای از لینکهای جالب از نظر شما بود را دوباره برگردانید

با احترام و آرزوی موفقیت و سعادت برای شما
ر.شاکر

Anonymous said...

دوست عزیز شاکر ممنونم از پیام و تذکر همانطور که درمطلب جدید م اشاره کردم مشکل من خرابی کامبیوترم بود و به هم ریختن همه دم و دستګاه وبلاګ و نوشته هایم بله بخش پیونده ار میګذارم موفق باشید - زری